16 ذهنیت افراد ثروتمند و خود ساخته که نمی دانید
ثروتمندان چه باور هایی دارند که شما از آن بی اطلاع اید ، تفاوت افراد فقیر و ثروتمند در چیست در این مقاله از مجله ی
Golden Magazine شانزده باور از ذهنیت افراد ثروتمند را برای شما شرح می دهیم.
باور شماره 1
آدمهای ثروتمند معتقدند: من، زندگی خویش را خودم میسازم. آدمهای فقیر معتقدند: زندگی برای من تصادفی پیش می آید. اگر خواهان بدست آوردن ثروت هستید، اعتقاد داشتن به این مساله که عنان زندگی و به ویژه وضعیت مالی در دستان شما قرار دارد خیلی مهم است. اگر به این موضوع اعتقادی ندارید، پس اصولا باید به این نکته معتقد باشید که روی وضعیت مالی زندگی تان کنترل کمی داشته یا کنترلی ندارید؛ بنابراین بر روی رسیدن به کامیابی مالی خود نیز کنترلی نخواهید داشت. این به هیچ وجه نگرش مطلوبی نیست. آیا به این مساله توجه کرده اید که معمولا این آدم های فقیر هستند که بخت خود را در قرعه کشی ها می آزمایند؟ آنها در واقع به این اعتقاد دارند که پول از طریق افتادن قرعه به نام آنها می رسد. باید این نکته را باور کنید که آگاهانه یا ناآگاهانه، خود شما تنها کسی هستید که میتوانید موفقیت را برای خودتان به وجود آورید و تنها کسی هستید که کشمکش بین پول و موفقیت را در درون خود خلق می کنید.
باور شماره 2
ثروتمندان با پول، با هدف برنده شدن بازی می کنند. افراد فقیر با پول، با هدف بازنده نشدن بازی می کنند. آدمهای فقیر در بازی با پول، به جای حالت تهاجمی، حالت تدافعی دارند. اجازه دهید از شما بپرسم: اگر شما در هر بازی یا در هر ورزشی تنها بر روی دفاع کردن تکیه کنید، شانس شما برای بردن چقدر است؟ بیشتر مردم می دانند که خیلی کم یا هیچ. متاسفانه هدف بیشتر مردم از بازی کردن با پول، به جای به وجود آوردن ثروت و برکت، زنده ماندن و امنیت خاطر است. خوب، حالا هدف و منظور شما چیست؟ هدف آدم هایی که به معنای واقعی ثروتمند هستند، داشتن دارایی و خیر و برکت زیاد است، نه به مقدار کم که فقط بتوانند مخارجشان را تامین کنند، بلکه به مقدار خیلی زیاد. هدف عمده افراد فقیر در بازی با پول چیست؟ در همین حد که از عهده کرایه خانه و قسط و بقیه مخارج بربیایند برایشان معجزه است!
باور شماره 3
افراد ثروتمند متعهد به ثروتمند شدن و بهبود زندگیشان هستند. افراد فقیر آرزومند ثروتمند شدن هستند. اگر از بیشتر مردم بپرسید که آیا مایل هستید ثروتمند شوید یا نه؟ آنها این سوال را احمقانه دانسته و می گویند: «معلوم است که می خواهم ثروتمند شوم» منتها حقیقت این است که بیشتر مردم به طور جدی نمی خواهند که ثروتمند شوند. چرا؟ چون در ذهن ناخودآگاه آنها باورهای منفی زیادی در مورد ثروت و دارایی داشتن وجود دارد که به آنها می گوید، برای ثروتمند شدن مشکلاتی وجود دارد. مانند این باورهای منفی
– اگر پول را بدست بیاورم و بعد آنرا از دست بدهم احساس شکست خواهم کرد. – نمیدانم مردم مرا به خاطر پولم دوست دارند یا خودم. – من مجبورم مخارج و مالیات بیشتری پرداخت کنم. – کار خیلی سختی است – سلامتی خودم را از دست میدهم – هر کسی از من انتظار کمک خواهد داشت.
افرادی که باورهای منفی مانند بالا دارند، پیام های داخلی در مورد ثروتمند شدن را با هم مخلوط می کنند. در واقع همین تناقضها در احساسات و افکار، یکی از عمده ترین دلایل ثروتمند نشدن بیشتر مردم است.
باور شماره 4
ثروتمندان بزرگ و گسترده می اندیشند
افراد فقیر محدود می اندیشند.
کلمه کلیدی در اینجا ارزش است. این نکته را مهم بدانید که چهار عامل، ارزش شما را در بازار تعیین می کند: عرضه، تقاضا، کیفیت، کمیت. به تجربه من، عاملی که برای بیشتر مردم مهمتر از بقیه میباشد کمیت است. عامل کمیت به بیان ساده اینکه یعنی با آن مقدار ارزشی که به بازار تحویل می دهید، به چندنفر از مردم خدمت می کنید؟ یا اینکه خدمت یا محصول شما بر روی چند نفر تاثیر می گذارد؟
شما مایلید چطور زندگی کنید و چطور می خواهید این بازی را انجام دهید؟ آیا می خواهید در لیگهای بزرگ و دسته اولی بازی کنید یا در لیگهای کوچک؟ انتخاب با شماست. بیشتر مردم بازی کوچک در لیگهای پایینتر را انتخاب می کنند. چرا؟ اول به خاطر ترس، آنها شکست را با مرگ برابر میبینند و حتی از موفقیت بیشتر گریزانند. دوم اینکه آنها احساس کوچکی و بی لیاقتی می کنند و این احساس را در خود ندارند که به اندازه کافی خوب و مهم هستند تا تفاوتی واقعی را در زندگی مردم ایجاد کنند.
باور شماره 5
آدمهای ثروتمند بر روی فرصتها تمرکز می کنند. آدمهای فقیر بر روی موانع تمرکز می کنند.
آدمهای ثروتمند زیادشدن فرصتها را می بینند و آدمهای فقیر کم شدن آنها را می بینند. آدمهای ثروتمند روی پاداش ها و میوه ای که بدست می آورند تمرکز می کنند ولی تمرکز آدمهای فقیر روی مخاطره ها است.
به این سوال قدیمی می رسیم که آیا نیمه لیوان، پر است یا خالی؟ اشخاص فقیر انتخابهای خود را براساس ترس انجام میدهند، ذهن آنها دائم آنچه را که در هر موقعیتی ایراد بوده و یا می تواند یک اشکال محسوب شود از نظر می گذراند. معیار اولیه ذهن آنها این است: اگر نشد، چی؟ یا اغلب می گویند: نه، نمی شود.
اما ثروتمندان همانگونه که قبلا گفتیم، مسئولیت نتایج به دست آمده در زندگی را قبول کرده و براساس این معیار ذهن خود عمل می کنند که: می شود، چون من آنرا عملی می کنم. آدمهای ثروتمند انتظار دارند که موفق شوند، آنها به تواناییها و به خلاقیت خود اعتماد داشته و بر این باور هستند که اگر مسالهای پیش بیاید، می توانند راه دیگری را به سوی موفقیت پیدا کنند.
باور شماره 6
افراد ثروتمند، ثروتمندان و افراد موفق دیگر را ستایش می کنند.
افراد فقیر، از آدمهای ثروتمند بیزار و متنفر هستند. آدمهای فقیر اغلب با تنفر، حسادت و غبطه به افرادی که موفق هستند نگاه کرده و اینطور می گویند: آنها خیلی خوش شانس هستند و یا زیر لب زمزمه می کنند: ای ثروتمندان مزخرف! باید تصور کنید که اگر آدمهای ثروتمند را به هر صورت و شکلی بد بدانید و بخواهید که خودتان آدم خوبی باشید، هیچ وقت نمی توانید ثروتمند شوید. غیرممکن است، چون این باور یک تناقض بزرگ در شما ایجاد می کند. چطور می توانید فردی شوید که از آن متنفر هستید؟ تنفر و حتی عصبانیت آشکاری که بیشتر مردم فقیر نسبت به ثروتمندان دارند، حیرت آور است. گویی که ثروتمندان هستند که آنها را فقیر کرده اند و اینگونه ادعا می کنند: بله، درست است
آدمهای ثروتمند، همه پولها را به دست آورده اند و چیزی را برای ما باقی نگذاشته اند. غافل از اینکه موفقیت و ثروت، فراوان و بی کران است و در همه جا حضور دارد. فقط باید آنرا تشخیص داد و از آن استفاده کرد.
باور شماره 7
آدمهای ثروتمند با افراد مثبت و موفق معاشرت می کنند. فقیران با آدم های منفی و یا شکست خورده معاشرت می کنند. افراد موفق در افراد موفق دیگر نگاه می کنند تا در خودشان ایجاد انگیزه کنند. آنها به افراد موفق دیگر به عنوان مدل هایی برای یادگیری نگاه کرده و به خود می گویند: اگر آنها می توانند انجام دهند، پس من هم می توانم انجام دهم. الگوگیری یکی از راههای مهم برای یادگیری در افراد است.
افراد ثروتمند از اینکه دیگران در موفقیت پیشقدم شده اند خوشحالند چون می توانند اکنون و براساس تجارب آنها، طرحی را برای خود بریزند که دست یابی آنها به موفقیت را آسان تر می کند.
برعکس، آدمهای فقیر وقتی در رابطه با موفقیت کسی چیزی را می شنوند در برابر آن قضاوت و انتقاد کرده و آنها را به باد مسخره می گیرند و سعی می کنند آنها را به سطحی که خودشان در آن قرار دارند، تنزل دهند. انرژی افراد قابل سرایت است؛ یا شما روی مردم تاثیر مثبت می گذارید یا تاثیر منفی. برعکس آنهم درست است، یا افرادی که با آنها سروکار دارید روی شما تاثیر مثبت می گذارند یا تاثیر منفی.
باور شماره 8
آدمهای ثروتمند مشتاق تبلیغ کردن خود و ارزش هایشان هستند. آدمهای فقیر اشتیاقی به تبلیغ ندارند.
تنفر از تبلیغ کردن خود، یکی از بزرگترین موانع بر سر راه موفقیت است. افرادی که در رابطه با تبلیغ کردن از خودشان مشکل دارند، معمولا ورشکسته هستند. خیلی واضح است اگر در کسب و کاری که متعلق به خودتان است و یا اگر نمایندگی فروش کالایی داشته باشید، مایل نباشید که مردم از شما، کالای شما یا خدمات شما خبر داشته باشند، چگونه می خواهید درآمد کسب کنید؟ حتی به عنوان یک کارمند، اگر نخواهید از فضیلتهای خودتان تعریف کنید، کسی که به این مساله اشتیاق داشته باشد به سرعت شما را در نردبان ترقی شرکت جا می گذارد. مردم معمولا به دلیل اینکه فکر می کنند تعریف کردن از خود، بی ادبی و غرور بیجا می باشد، برتریها و امتیازهای خودشان را برای افراد بازگو نمی کنند. اینگونه افراد که فروتنی و افتادگی بیش از حد دارند معمولا افرادی با موفقیت کمتر هستند.
باور شماره 9
آدمهای ثروتمند از مشکلات خود بزرگتر هستند. آدمهای فقیر از مشکلات خود کوچک تر هستند. ثروتمند شدن مثل سفری است پر از پیچ و خم، راههای انحرافی و موانع.
جاده ای که به سمت ثروت می رود پر از چالش است و دقیقا به همین خاطر است که بیشتر مردم آنرا طی نمی کنند؛ آنها به دنبال جروبحث و دردسر و قبول مسئولیت نمی روند. خلاصه اینکه آنها تمایلی به مشکلات ندارند. اینجاست که یکی از بزرگترین تفاوتها، بین افراد ثروتمند و فقیر قرار می گیرد. ثروتمندان و آدمهایی که موفقند از مشکلات خودشان بزرگ ترند، حال آنکه افراد ناموفق و فقیر از مشکلات خود کوچکتر می باشند.
آدم های فقیر تقریبا هر کاری را انجام می دهند تا مشکلی پیش نیاید و به محض دیدن یک مشکل فرار می کنند. از قضای روزگار آنهایی که نمی خواهند مشکلی داشته باشند، بزرگترین مشکلات را پیدا می کنند ، دوستان من، راز دست یافتن به موفقیت این نیست که سعی کنیم تا از بروز مشکل خودداری کنیم و یا از دست مشکلات خودمان را خلاص کنیم، بلکه راز آن در این است که خودمان را چنان رشد دهیم که از هر مشکلی بزرگتر شویم.
باور شماره 10
ثروتمندان دریافت کننده هایی عالی هستند. فقیران دریافت کننده هایی ضعیف هستند.
یکی دیگر از مهم ترین دلایلی که باعث می شود مردم به ظرفیت کامل مالی نرسند، این است که مردم گیرنده های ضعیفی هستند. ممکن است آنها در دادن خوب باشند و یا خوب نباشند ولی در گرفتن، بی نهایت بد هستند. دلیل گیرنده گی ضعیف، اول این است که بیشتر مردم حساس بی لیاقتی و بی ارزشی می کنند و این احساس معمولا از شیوه تربیت ما می آید. دوم اینکه مردم گرفتن را یک کار غلط و بد می دانند و فکر می کنند دادن بهتر از گرفتن است. این طرز فکری کاملا بی پایه است چون دادن و گرفتن دو روی یک سکه هستند و باید در توزان کامل باشند.
هروقت خدواند نعمتی یا پولی به شما عطا کرد، هر چقدر هم که کم و ناچیز بود شکر گذار آن باشید. اگر دریافت کننده خوبی باشید، چیزهای خوب بیشتری به سمت شما می آید.
باور شماره 11
آدم های ثروتمند ترجیح میدهند تا براساس دستاوردها به آنها پول پرداخت شود. آدمهای فقیر ترجیح میدهند تا بر اساس زمان به آنها پول پرداخت شود. | درآمد ثابت مشکلی ندارد، به شرطی که با توانایی شما برای به دست آوردن آنچه که ارزشش را دارید، تداخل نکند و معمولا در اینجاست که مشکل به وجود می آید. فقیران و افراد متوسط ترجیح میدهند یک مستمری و دستمزد ثابتی به آنها پرداخت شود آنها نیاز دارند تا خاطر جمع باشند که بدانند دقیقا مقدار معینی پول در زمانی معین در هرماه دریافت می کنند. آنچه که آنها نمی توانند تصور کنند، این است که این خاطر جمعی به بهای سلامتی آنها به دست می آید. در واقع با این عمل، می خواهیم بگوییم: میترسم که نتوانم پول کافی را براساس عملکردم به دست آوردم،
بنابراین تنها به میزانی که برای راحتی و زنده ماندن من کافی باشد، پول به دست می آورم. اما ثروتمندان ترجیح میدهند براساس نتایجی که فراهم می کنند، به آنها پرداخت شود.
ثروتمندان (با وجودی که تضمینی وجود ندارد) شریک بودن در سود و وضعیت بازار را به حقوق های بالا ترجیح می دهند.
باور شماره 12
ثروتمندان به «هردو» می اندیشند.
فقیران به «یا این، یا آن» می اندیشند. ثروتمندان در دنیای فراوانی زندگی میکنند، اما فقیران در دنیای محدودیت ها بسر می برند. البته هر دو در دنیای مادی واحدی زندگی می کنند، ولی دیدگاه های آنها متفاوت است. افراد فقیر و متوسط از جنس کمبودها هستند و معتقدند: فراوانی فقط مربوط به اطراف ماست،
هیچ چیز کافی نیست، تو نمیتوانی همه چیز را با هم داشته باشی و اما من و کسی که ثروتمند واقعی است معتقد است که هر آنچه را می خواهید می توانید داشته باشید.
آیا طالب پول و ثروت هستید یا سلامتی؟ هر دو! آیا می خواهید روی تجارت و کار تمرکز کنید یا تفریح و سرگرمی؟ هر دو! آیا طالب شغل خوب هستید یا ارتباط نزدیک با خانواده؟ هر دو!
ادمهای فقیر همیشه یکی را انتخاب می کنند، ولی ثروتمندان هر دو را.
آدمهای ثروتمند میدانند که با کمی خلاقیت می شود تقریبا راهی را برای داشتن بهترین موارد در هر دو دنیا به دست آورد. هروقت با انتخاب این یا آن مواجه شدید، سوالی که باید از خودتان بپرسید این است: چطور می توانم هر دو را داشته باشم؟
باور شماره 13
آدمهای ثروتمند روی ارزش خالص دارایی هایشان تمرکز می کنند ادمهای فقیر روی در آمد شغلی خودشان تمرکز می کنند. وقتی صحبت پول می رسد، معمولا مردم می پرسند: چقدر در میاری؟ به ندرت این سوال را میشنوید که: ارزش دارایی های شما چقدر است؟ میزان صحیح برای ثروت، ارزش دارایی می باشد، نه درآمد شغلی. همیشه این چنین بوده و خواهد بود. افراد فقیر فقط به میزان درآمد توجه می کنند. | ارزش دارایی، ارزش مالی هر آنچه است که شما دارید. برای تعیین ارزش دارایی خود هر آنچه را دارید با هم جمع بزنید. از جمله : نقدینگیها و سرمایه گذاری ها، سهام، املاک و…. آدمهای ثروتمند تمایز بزرگ بین درآمد شغلی و ارزش دارایی را می فهمند. در آمد شغلی مهم است، ولی تنها یکی از چهار عاملی است که ارزش خالص دارایی شما را تعیین می کند. چهار عاملی که نقش تعیین کننده در ارزش خالص دارایی را دارند عبارتند از: در آمد، پس انداز، سرمایه گذاری و ساده زیستی..
باور شماره 14
آدمهای ثروتمند پول شان را خوب اداره می کنند. آدمهای فقیر پول شان را بد اداره می کنند. توماس استانلی در کتاب پرفروش «میلیونر اتاق بعدی» ثروتمندان سرتاسر آمریکای شمالی را مورد بررسی قرار داده است که آنرا می توان در یک جمله خلاصه گفت:« ثروتمندان در اداره کردن پول خودشان ماهر هستند» افراد ثروتمند لزوما باهوش تر از فقیران نیستند، فقط آنها روش متفاوتی در برخورد با پول دارند. افراد فقیر به دلیل عدم دانش و یادگیری، یا پولشان را بد اداره می کنند یا اینکه کلا از پول فرار می کنند. چون فکر می کنند اداره کردن پول آزادی آنها را محدود می کند و آنها را از محدوده آسایش خارج می سازد.
باور شماره 15
آدمهای ثروتمند پول خود را می دهند تا برای آنها شدیدا کار کند.
ادمهای فقیر شدیدا برای پول خود کار می کنند.
اگر شما نیز مانند بسیاری از مردم باشید، پس با این برنامه بزرگ شده اید و باید برای در آوردن پول به شدت کار کرد. با این وجود اگر این گونه تربیت می شدید که مهم تر این است که پول خودتان را وادار کنید تا برای شما کار کند، خیلی بهتر میشد.
جای تردیدی نیست که تلاش زیاد مهم است، اما تنها تلاش و کار شما را ثروتمند،نگاهی به دنیای واقعی بیندازید، میلیاردها نفر هستند که شب و روز به سختی کار می کنند. آیا همه آنها ثروتمند شده اند؟ نه! آیا عده ای از آنها ثروتمند هستند؟ نه!
تصور اینکه باید برای ثروتمند شدن سخت کار کرد یک تصور کاذب است. با حقوق و دستمزد و یا هر پولی که بدست می آورید، چه کار باید کرد تا این پول رشد کند؟ این سوالی است که شما را از سخت کار کردن به سمت هوشمندانه کار کردن حرکت می دهد. به تجربه من شما باید برای پول خود سخت کار کنید، با این حال، برای ثروتمندان این یک وضعیت موقتی است و برای افراد فقیر این یک وضعیت دائمی.
باور شماره 16
آدمهای ثروتمند برخلاف ترسی که دارند دست به عمل می زنند. آدمهای فقیر به ترس اجازه میدهند که متوقفشان کند. یک اصل مهم است که می گوید: افکار باعث بروز احساسات، احساسات باعث بروز اعمال و اعمال منجر به بروز نتایج می شوند. میلیون ها نفر از مردم در مورد ثروتمند شدن فقط فکر می کنند و هزاران هزار نفر ثروتمندشدن را تجسم، تصور و یا مراقبه می کنند. تجسمها و تصورها و مدیتیشن، ابزارهای جالبی هستند اما تا آنجا که به شما می توانم بگویم، هیچکدام از آنها سر خود پولی واقعی را به دنیای حقیقی شما نخواهند آورد. در دنیای واقعی باید دست به اقدام بزنیم، چقدر اقدام اینقدر مهم است؟ اجازه دهید به فرایند تجلی دادن خواسته ها برگردیم. به افکار و احساسات نگاه کنید، آیا آنها بخشی از دنیای درونی هستند یا دنیای بیرونی دنیای بیرونی حالا به نتایج نگاه کنیم. آیا آنها بخشی از دنیای درونی هستند یا دنیای بیرونی دنیای بیرونی پس اقدام و عمل در واقع «پلی» است بین دنیای درون و دنیای بیرون.